×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

رفاقت های همیشگی

ای رفیق بی رفیقان ای خدا

به غیر از عشق و زیبایی ندیدم

ابن زیاد با هیبتی پوشالی ولی رعب آور بر تخت ظلم و تزویر خویش تکیه داده، از روی کبر و نخوت با گوشه چشم، اسیران در بند گرفتار را زیر نظر دارد.

این دختر ابوتراب است که اینگونه در لباس اسارت به بند کشیده شده؟! بیست سال پیش این زن بعنوان دختر خلیفه در این شهر قدم میزد و امروز...

آیا اینهمه درد و رنج و بلا این شیر زن را به زانو در آورده؟! آیا طوفان عظیم کربلا توانسته این سرو قامت را در هم شکند؟!

اینها افکاری ست که ذهن منحوس پسر مرجانه را بخود مشغول داشته. ناگاه ابن زیاد مصمم می شود آتش فرونشسته کربلا را در وجود زینب شعله ور سازد. این زن هرچند قوی باشد با یاد بلایایی که بر سرش آمده در هم فرو می ریزد.

پس باید زخم زند، اما نه بر پیکر که بر دل مجروح و رنج کشیده زینب.

ناگاه نعره می زند: ما رأیتِ صنع الله بکم... چگونه دیدی کار خدا را با خودتان؟!

بارخدایا! چه می گوید؟!!!  شرم نمی کند؟!!! نسبت این همه جنایت به تو؟!!!

آری! این نامرد میوه درخت بد بار بنی امیه است. این شیر تزویر و دورویی را از سینه چرکین هند جگرخوار مکیده و در دامان ناپاک مرجانه پرورش یافته. پس اینهمه ریا و فریب کاری از او دور نیست.

اما این جمله میتواند هر کسی را درهم کوبد و هر انسانی هرچند صبور و بردبار را در هم فروریزد.

آری هرکسی را... بجز زینب. او درس خداشناسی را در مکتب نبوی آموخته ، او میوه شجاعت باغ علوی است و شیر فصاحت و سخنوری از سینه فاطمی نوشیده ، زینب وارث صبر و بردباری حسنی و منطق کوبنده و محکم  حسینی است.

پس با صلابت تمام پاسخ می دهد، پاسخی کوبنده ، پاسخی که ابن زیاد را از پرسش خود پشیمان می کند.

ما رأیت الا جمیلا  ... جز زیبایی ندیدم. هرچه دیدم زیبایی و قشنگی بود.

بارخدایا! مگر درد هم زیبا می شود؟! مگر مصیبت و بلا زیباست؟! مگر غوطه ور شدن برداران و فرزندان در خون را می توان زیبا دید؟!

خداوندا! زینب چه می بیند و  چگونه می بیند؟! این چه نگاهیست؟!

آری! اگر آنچه با چشم ملکی دیده ای با دیده ملکوتی بنگری چیزی جز زیبایی نیست.

تشنگی ، گرسنگی، خستگی، رنج و درد، بلا و مصیبت، تیغ و نیزه، شمشیر و سنان، خون و زخم و پیکرهای زیر سم اسبان و ... همه و همه یک روی سکه کربلاست.

کربلا رویه ای دیگر داردکه بسیار دیدنی تر و زیباتر از این رویه است و زینب آن صورت کربلا را می بیند.

آری! آن روی کربلا عشق بازی عاشق و معشوق است، وصال حبیب و محبوب است و این چیزی است که امثال ابن زیاد حقیرتر از آنند که ببینند و بفهمند.

عشق بازی کار هر شیاد نیست             این شکار دام هر صیاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است                  طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوق اول سر زند                   تا به عاشق جلوه دیگر زند

شاهد این مدعا خواهی اگر                بر حسین و حالت او کن نظر

دوشنبه 19 مرداد 1394 - 10:59:26 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://hamidmirdar.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 4 شهریور 1394   6:38:53 AM

Likes 1

درود دوست گرامی بسیار عالی بود به قولی کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود  وتنها کسی که غم از دست دادن مادر پدر برادر برادر زاده هااونم با وحشیانه ترین شکل ممکن اونو از پا ننداخت و دلیرانه واقعه کربلا را در کاخ یزید به همه مردم گفت و شجاعانه به مردم فهماندخارجی که یزید با این نیرنگ تونست مردمو به جنگ با او بفرسته کی بود ...اما در مورد این بزرگ زاده بزرگ بدرستی از دلاوریهایش از شجاعتش سخن زیادی به میان نمیاد چرا نمیدونم  مگر میشود این دلاور وشیر زنو توی چند جمله خلاصه کرد یا در روزه یک شب روزه خوان  خداوند مارااز مهمانان سفره این بزرگوارقار بده انشا...د

ali

aliparsa

ارسال پيام

دوشنبه 26 مرداد 1394   8:45:58 AM

Likes 1

 سلام خیلی عالی اصل عشق است

http://ninaexpi.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 24 مرداد 1394   6:03:29 PM

Likes 1

مرسی از این که دعوتم کردین وبلاگتون رو ببینم متن عالی بود